چند دقیقه بدون باز کردن شیر آب روی صندلی حمام نشسته بودم. عاقبت از ترس اینکه مستر به دوش نگرفتن و صدای آب نیامدن از حمام شک کنه و در حمام رو باز کنه و چهره اشک آلودم رو ببینه دوش رو باز کردم. دست و پام رو گرفتم زیر دوش اما خودم عقب تر روی صندلی نشسته بودم و به پهنای صورت اشک می ریختم. مسبب حال بدم مستر بود. یا لااقل دقیقه های اول من این فکر رو می کردم. از رفتارش در برابرم بدم می آید. به حال زارم در آینه نگاهی انداختم و با صدای از نطفه خفه شده گریه کردم. حتما افسرده شده ام. شاید کم خونی دارم. شاید به خاطر اشتباهات و گناهان گذشته ام است. چرا نمی توانم خودم را ببخشم؟ خیلی دور نیست زمانی که بعد از هر توبه ای خودم را صادقانه می بخشیدم و با تمام وجودم سعی بر جبران خطای کرده می گردم. پس چرا این بار خودم را نمی بخشم؟ حالم از خودم بد است. آیه ای حدیثی. پیامی دارید که انسان چگونه میتواند مطمئن شود خدا او را بخشیده؟


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها